یک روز سگی در دهکده ای زندگی میکرد او هر روز در دهکده کار میکرد که یک روز یک شیری به این دهکده حمله کرد سگ ترسید و رفت توی خانه ی چوبی اش. وقتی صاحب دهکده آمد تاشیر را دید پا به فرار گذاشت. او سوار ماشینش شد و فرار کرد. شیر رفت توی خانه ی صاحب دهکده،که صاحب دهکده خانه ای چوبی داشت. صاحب دهکده با ماشینش آمد به دهکده اش دید که شیر نیست خوشحال شد و رفت توی خانه اش و در را بست. وقت که دید شیر در خانه اش است خودش را به مردن زد شیر که فکر کرد که صاحب دهکده مرده سگ را صدا زد که بیاد به کمک صاحب خانه. صاحب خانه چشمهایش رابازکرد دید که شیر مهربان است به برای او وسگ گوشت ریخت تا بخورند.‏ در نتیجه شیر هم برای صاحب دهکده به سگ کمک کرد و با هم زندگی خوبی را ادامه دادند.‏‎ ‎

داستان سگ:

دهکده ,صاحب ,خانه ,شیر ,اش ,دید ,صاحب دهکده ,توی خانه ,رفت توی ,خانه ی ,شد و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فازموزیک بهترین در دانلود موزیک خواننده های ایرانی دکوراسیون مدرن نت سنتر هویج بستنی آموزش خصوصی زبان انگلیسی و زبان ها دیگر املاک منطقه ۲۲ املاک دریاچه چیتگر املاک چیتگر بازاریابی| تحقیقات بازار، مدیریت برندینگ، مدیریت بازاریابی مقاله دانشجویی سارا لوگو phone2020